.....
فونت دستنویس جدید یادگار

جَنگوارهٔ طراحان؛ آسیب‌شناسی گرافیک جشنواره‌ای و داوری در فراخوان‌ها

ادامهٔ بحث:

در ابتدای پایان، مایلم یک باره به این سوال بپردازم که چرا ایران؟ چرا این علاقه و کشش به جشنواره و جایزه در ایران زیادست؟ آیا با توجه به عوامل گفته شده، تفاوت‌های فرهنگی و اقتصادی و یا آموزشی موجب این جریان شده است؟ همان طور که می‌دانیم در بسیاری از کشورها این میزان مشارکت در جشنواره‌ها و فراخوان‌ها و همچنین این همه اهمیت به برنده و بازنده (یا نابرنده!) دیده نمی‌شود. بسیار کم شنیده می‌شود که عده‌ای در هلند به داوری جشنواره‌ای اعتراض داشته باشند و یا داوران را مواخده کنند یا از مفقود یا کمتر شدن جایزه‌ی خود فغان سر بدهند. بسیاری از طراحان خارجی گفته‌اند که معمولاً این قبیل فعالیت‌ها در آن کشورها مربوط به طراحان با تجربه و سن بالاتر است و نه دانشجویان و آغازگران. آیا ما در این زمینه پیشرفت داشته‌ایم؟ آیا آمار بالای شرکت‌کنندگان و به فراخوان گذاشته شدن تقریباً هر امر طراحی گرافیک بر روی سایت‌ها و همچنان به نتیجه نرسیدن‌شان نشان از ضعف روابط درست کارفرما-طراح نیست؟ آیا اگر تعرفه‌ها به صرفه و دفاتر طراحی وظایف خود را درست انجام دهند و سفارش‌دهندگان بدانند که طراحی گرافیک هم کاری تخصصی‌ست به کم شدن این فراخوان‌ها کمک نمی‌کند؟ آیا نمی‌توان شرایط اقتصادی را دلیل شرکت شمار زیادی از طراحان در فراخوان‌های جایزه‌دار دانست؟ اگر طراحان گرافیک مدام در حال کار باشند وقتی برای این فعالیت‌های جنبی که تازه شاید به نتیجه برسند باقی می‌ماند؟ و آیا به همین دلیل نیست که در خارج از ایران بیشتر طراحان سن بالاتر که نیاز مالی کمتر و احتیاج به تثبیت موقعیت اقتصادی کمتری دارند در این فعالیت‌ها شرکت می‌کنند؟ آیا سیستم آموزشی ضعیف و منابع درسی قدیمی که باعث می‌شوند هنرجویان و فارغ‌التحصیلان با اعتماد به نفس کمتر از آنچه باید به دست آورده باشند وارد محیط کار و جامعه شوند؛ نیازشان به عوامل فرعی ایجاد اعتماد به نفسِ – شاید کاذبِ- حاصل از مقام آوردن در جشنواره‌ها را توجیه نمی‌کند؟ و آیا جایزه و مقام ملاک خوبی برای ارزشگذاری یک اثر هنری‌ست؟ چند داور در شرایط خاص در یک روز تعداد زیادی اثر طراحی گرافیک را دیده، رای داده و به زودی همه را فراموش می‌کنند. شاید اگر همین قضاوت روز دیگری انجام می‌شد نتایج متفاوت می‌بود. طراحان گرافیک اگر هم جشنواره‌ها را بر کار و حرفه‌ی روزانه‌ی خود مقدم و جوایزش را چه مادی و چه معنوی مهم می‌دانند، بهتر است آگاه باشند که جایزه همه چیز نیست و چه بسیارند هنرمندان بزرگی که هیچ‌گاه جایزه‌ای نبرده‌اند. به عنوان یک مثال سینمایی، ستاره‌ی‌ بزرگ سینمای جهان، ال پاچینو[۱۳] تنها یک اسکار برده که آنهم برای بازی فوق‌العاده‌اش در نقش یک کور در یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌هایش[۱۴] بوده! بماند که اسکار کجا و هر جایزه‌ی دیگر طراحی گرافیک کجا؟

نتیجه‌گیری:

روال عادی شاید این باشد که در انتها راه‌حل‌ها عرضه شده و بحث پژوهشی به فرجام برسد. معتقدم که در فضای عجیب هنری ایران که حتی جایی که دست دولت کوتاه است، شبه‌دولت‌ها حضور دارند، این قبیل تز دادن‌ها گرهی را باز نمی‌کند اما به هر حال باید پس از این همه برشمردن مشکلات و نارسایی‌ها، نوری هم بر اوضاع تاباند اگر که روشنایی‌ای داشته باشد:

چه خوب است که برگزارکنندگان جشنواره‌ها و صادرکنندگان فراخوان‌ها:

– به جای شعارهای پرطمطراق کمک به جوانان و باز کردن افق‌های روشن هنر و فرهنگ، در انتخاب و نگارش و سیاست‌گذاری متون فراخوان دقت لازم را به عمل بیاورند.

– نیز بدانند که اعلام ارقام جوایز مادی، یک «تعهد» است ونه یک «پُز» یا «فریب»! درست است که انگیزه‌های مادی و شهرت برای جوانان مهم است، اما ماه همیشه پشت ابر نمی‌ماند و درصورت صادق نبودن و تکرار عباراتی مانند «هیچ اثری شایسته‌ی دریافت مقام نخست نشد.» طراحان هم لبخندزنان می‌گویند: «هیچ جشنواره‌ای شایسته‌ی دریافت آثار ما نشد!» و زمانی که یک فراخوان اعتبار و هویت خود را از دست بدهد، کارش تمام است. اگر چند درصد احتمال می‌دهید که نمی‌توانید از عهده‌ی پرداخت چند صد میلیون تومان جایزه بر بیایید، پیش از آنکه دیر شود دوباره حساب کتاب کنید. جایزه‌ها جزو مخارج اضافی نیستند.

– سعی شود از داورانی که همیشه در همه‌ی فراخوان‌ها حضور دارند با فاصله‌ی زمانی کافی استفاده شود. انتخاب گروه‌های ثابت افراد در هیات‌های انتخاب و داوری، شائبه‌ی فرمالیته بودن و یا هماهنگی مسئولان برگزاری با آنها را زیاد می‌کند.

– داورانی با سلیقه‌ها، تکنیک‌ها و نگرش‌های مشابه، پیشکسوتان در میان جوانان و انتخاب آنان از یک نسل و سن و حتی رشته و دانشگاه و شهر (مخصوصاً در فراخوان‌های شهرستان‌ها)، در نظر نگرفتن تخصص و انگیزه‌ی داوران و…  باعث سنگین شدن فضای داوری و اعتراضات شرکت کنندگان خواهد شد.

– اسپانسری که کلاً از فضای هنری به دور است، می‌تواند باعث بروز مشکلاتی در نحوه‌ی برگزاری و اهدای جوایز شود. اگر مثلا اسپانسر خود سفارش‌دهنده‌ی فراخوان نشانه‌ی خود باشد که اوضاع شدیداً پیچیده خواهد شد. هستند عزیزانی در رشته‌های پزشکی، عمران، ریاضیات و شیمی و… که درباره‌ی انواع و اقسام طراحی‌های گرافیک نظر می‌دهند. در این صورت از پیش مطمئن شوید که شما را مجبور به وتوی رای داوران و قبولاندن انتخاب خودشان نکنند.

– همان طور که طراحان در کپی کردن و تکرار آثار مقصرند، فراخوان‌هایی یکی پس از دیگری با عناوین یکسان و مشابه هم بیهوده و دارای سطح نازلی خواهد بود. کمی هم خلاقیت بد نیست! اگر باور نمی‌کنید، قباد شیوا، طراح برجسته‌ی ایرانی عضو رسمی مجمع بین المللی طراحان گرافیک جهان هم گفته است که: « امروز خیابان‌ها و معابر پر شده از فراخوان جشنواره‌هایی که به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌شوند اما فاقد خاصیت هنری هستند. طبیعی است که برگزاری این جشنواره‌ها کمکی به هنر و فرهنگ مردم کشور نخواهد کرد و تنها تبدیل به عادت غلطی شده که مدیران ما دچارش شده‌اند.» و نیز: «به اعتقاد من اگر چند جشنواره‌ی محدود در نظر گرفته شده و برای برگزاری آن‌ها از پیش برنامه‌ریزی شود، نتیجه‌ی بهتری حاصل می‌شود. هزینه‌های گزافی که بابت برگزاری جشنواره‌های متعدد در طول سال خرج می‌شود اگر به همین چند جشنواره‌ی محدود اختصاص پیدا کند، می‌توانیم شاهد برگزاری جشنواره‌هایی با سطح کیفی بالا باشیم.» [۱۵]

– کمی از جشنواره‌های خارجی الگوبرداری کنید.

– فضای داوری را ناشناس و حفاظت‌شده باقی بگذارید. آثار اضافه و کم نشوند و داوری‌ها با رعایت موازین پیش‌بینی شده برای رعایت برابری و انصاف میان شرکت‌کنندگان انجام شود. لازم است در این هنگام، دچار تعارف‌های ایرانی با استادان و داوران نشده و به اعتبار جشنواره اندیشید.

اینم ببین »»  عروس خانم، خوش آمدی!

و اسپانسرها نیز:

– اگر به دنبال منافع مادی هستند، فراخوان‌های هنری گزینه‌های مناسبی نیستند.

– بدانند که اگر کار را به کاردان سپرده‌اند، جالب نیست که هر جا به مذاقشان خوش نمی‌آید، خودشان یک پا نظریه‌پرداز هنر شوند.

– اقدامات فرهنگی-هنری می‌تواند جلوه و اعتبار خوبی به کمپانی یا شرکت شما بدهد، اگر که نیت‌تان هم به همان خوبی باشد. برای چند عدد سکه هم خودتان و هم اعتبار محتمل دست یافتنی را به باد ندهید.

– در مسائل تخصصی مثل انتخاب آثار و گزینش داوران وارد نشوید که به صلاحتان است!

و همین طور خوب می‌شد اگر داوران می‌دانستند که:

– این داوری آخرین کار شما نخواهد بود، چقدر خوب است که انصافتان باعث بقای شما در این حرفه شود.

– اگر در زمینه‌ای اطلاع کافی ندارید، از پذیرفتن داوری آن بخش خودداری کنید. یک طراح پوستر لزومی ندارد که در انتخاب فونت و بسته‌بندی و جلد کتاب و ویدیو-آرت هم یک حرکاتی بزند!

– اگر احساس می‌کنید که برگزارکننده و یا اسپانسر از عهده‌ی تامین مخارج –مخصوصاً جوایز- بر نمی‌آیند مسئله را مطرح کرده و در صورت ادامه داشتن مشکل به غریزه‌ی خود اعتماد کنید و پیشنهاد را رد کنید. مشکلی نیست، جشنواره و داوری ماشالا زیاد است، یکی دیگر! فقط رقم دریافتی شما اهمیت ندارد، اعتبار شما هم در صورت متعهد نبودن برگزار کننده به میان خواهد آمد.

– هوای شاگردان و هنرجویان و دوستان خود را در جاهای دیگر داشته باشید نه در داوری دوسالانه گرافیک یک مملکت! در صورت هواداری از دوستانتان، آنها از شما خرسند خواهند شد، اما در غیر این صورت، چند صد نفر از شرکت‌کنندگان، شما را داوری منصف خواهند دانست. حداقل باندبازی و پارتی را برای جایی بگذارید که ارزشش را داشته باشد. باور بفرمایید کل هنرمندان گرافیک این سرزمین همان ۳۰-۴۰ نفری نیستند که در سالهای اخیر ۸۰٪ جوایز، مقامات، بورسیه‌ها، سفارش‌ها، داوری‌ها و معرفی‌نامه‌ها را درو کرده‌اند.

– در هنگام داوری از دفاع و تخریب آثار به هر دلیل خودداری بفرمایید، اعلام و شناساندن و تعریف و تمجید از رزومه‌ی صاحب اثر و نسبت خانوادگی یا دوستی و یا شاگرد-استادی جایش در جلسات داوری نیست. اگر نسبت به اصالت اثری مشکوکید و یا متوجه منظور این جوانان عجیب غریب طراح گرافیک نشدید، ایرادی ندارد. همه چیز را همگان دانند! اگر گمان می‌کنید که یک اثر ممکن است تکراری و یا حتی کپی باشد، بقیه‌ی داوران هم حق دارند که بدانند. درست نیست که عده‌ای از بزرگان گرافیک این سرزمین اثری را که کاملاً کپی‌ست، برگزیده اعلام کنند.

– آثار جوانان را ببینید اگر وقت دارید.

– انتخاب‌های تکراری هم می‌تواند عاملی برای هدایت جوانان به سمت طراحی‌های تکراری باشد. به عنوان مثال لازم نیست که فضاهای سه‌بعدی و یا رنگ‌های جیغ، هر بار که شما در میان داوران حضور دارید برنده باشند. همان طور که می‌دانید چیزی هم به عنوان تبعیض مثبت وجود دارد. فرض بفرمایید که همان ۳۰-۴۰ نفری که در بند‌های بالا ذکر شد، فوران استعداد و جادوی هزاره‌ی سوم باشند. باز هم امرمحال نیست اگر هر از چند گاهی چند جوان و اسم ناشناخته کمی مشمول تبعیض مثبت شوند. به عنوان مثال شرایط برای انتخاب حداقل چند شهرستانی، چند جوان، چند زن،… ضرری ندارد که مفید هم هست.

– جایزه‌ها درست است که برای جوانان مهم است، اما داوران باید در اهدای آن دست و دلباز باشند. هیچ اثری را شایسته‌ی مقام نخست ندانستن، علاوه بر اینکه اعتماد به داوران را کم می‌کند، نوعی پُز هنری به حساب می‌آید. به هر روی قضاوت، امر نسبی و مقایسه‌ای خواهد بود و در آخر یک اثر امتیاز بیشتری دارد حتی اگر به حد نصاب نرسیده باشد. خب مشکل چیست که همان فرد نفر نخست باشد؟ آیا موازین و معیارهای آسمانی تعیین شده‌اند که جوانان حتماً باید با آنها برابری کنند؟ چرا همیشه این جمله هنگامی که داوران، شرکت‌کنندگان را نمی‌شناسند گفته می‌شود؟ چون طراحان، نامی برای خود دست و پا نکرده‌اند، جدی گرفته نمی‌شوند؟ در مسابقه‌ی دوی ماراتن هر کس که زودتر از خط پایان بگذرد اول است و مدال طلا دریافت می‌کند، چه چند ساعت طول بکشد و چند روز! کسی از هیات المپیک اعلام نمی‌کند که این دونده شایسته‌ی جایزه نبوده است! جوایز را زیاد جدی نگیرید، چرا که اهدای آنها و اثرات مثبتش خیلی بیشتر از اثرات منفی انبار کردن و یا برگرداندنشان به اسپانسرهاست. اصلاً نقطه‌ی پایان یک فراخوان و آنچه که کار را تمام می‌کند، اهدای جوایز است. البته اگر گلایه و شکایتی هم هست، می‌توان در بیانیه به آن پرداخت. چرا که فراخوان‌ها و جشنواره‌ها رینگ بوکس داوران و هنرمندان نیستند، قاعدتاً باید برای وصل کردن آمده باشند!

– چقدر زیباست که خودتان به ناشناس بودن آثار اصرار بورزید و در صورت مشاهده‌ی آثار آشنا از دوستان و شاگردان، خود را از این مرحله‌ از داوری خارج کرده و پس از اتمام جمع‌آوری آرای دیگر داوران، رای خود را بدهید.

و سرانجام خوب است که طراحان بدانند:

– البته که جایزه‌ی مادی و سری در میان سرها در آوردن خوب است، اما انجام این کار به هر قیمتی مانند کپی و تکرار، باعث از بین رفتن اعتبار پیشین و پس از دریافت جایزه خواهد شد. بسیار زودتر از چیزی که تصورش را می‌کنید پول‌ها خرج می‌شوند (البته اگر پرداخت شوند) و همیشگی نیستند.

– اگر جشنواره‌ها در دورهای پیشین درست عمل نکرده‌اند و از انجام تعهدات خود سر باز زده‌اند، در فراخوان‌های آینده‌ی آنها شرکت نکنید. فکر نکنید که گروهی که اهمیتی به اخلاق و تعهدات خود نمی‌دهند، در دور بعدی خود به خود اصلاح خواهند شد.

– به اسامی داوران و برگزارکننده و حتی اسپانسر جشنواره، توجه داشته باشید. در صورت شک کردن به هر یک از این موارد، لزومی ندارد که در همه‌ی جشنواره‌ها اثری از شما رویت شود.

– اگر جشنواره‌ها موضوعات یکسان و تکراری دارند، دلیل نمی‌شوند که شما هم کارهای خود را مکرراً برایشان ارسال کنید. معمولاً جشنواره‌ها به صورت بلیت بخت‌آزمایی عمل نمی‌کنند!

– اگر داوران را قبول ندارید و خود را در هر حال شایسته‌ی مقام نخست می‌دانید، در جشنواره‌ها شرکت نکنید. چرا که پس از اعلام نتایج کامنت گذاشتن و اعتراض کردن به آرای داوران، کوچکترین تاثیری نخواهد داشت. هر چقدر هم که تکرار شود.

– اگر تا به حال یک دوجین جایزه دریافت کرده‌اید، ممکن است بد نباشد شرکت در جشنواره‌ها را به نسل بعدی و جوان‌ترها بسپارید و به ادامه‌ی فعالیت حرفه‌ای خود بپردازید.

– اگر فراخوانی نوپا و مستقل است، به تشریفات و دعوت‌نامه و جایزه و… بها ندهید.

– اگر واقعاً نگران فرهنگ غنی ایرانی هستید، راهش ارسال یک کپی سیاه‌مشق و دریافت جایزه‌ی یک جشنواره‌ی خارجی نیست! با این همه جایزه که ایرانیان برده‌اند و قرار بوده که اکنون فرهنگ غنی ما کاملاً شناخته شده باشد، هنوز هم اگر یک (طراح) خارجی وارد ایران شود، از وجود خیابان و تاکسی و اینترنت در کشور ما تعجب می‌کند! بنابراین شعار دادن به نظر کافی‌ست.

– اگر با معرفی‌نامه و ایمیل و تعریف و تمجید و شاید اقدامات دیگر از استادتان برنده‌ی یک جشنواره‌ شدید، نظرتان در مورد ارزش واقعی آن موقعیت چه خواهد بود؟ جایزه و عنوان اگر حقیقی باشد، منتج به اعتماد به نفس خواهد بود، در غیر اینصورت به عادت شهوتناک نیاز به بردن جوایز بیشتر منتهی خواهد شد.

– سوء استفاده از ناآگاهی خارجی‌ها و پوسترهای قلنبه سلنبه مثل یک صفحه‌ی سفید که مثلاً اینجا برف باریده‌ست را لطفاً برای دهه‌ی ۸۰ میلادی باقی بگذارید!

و در آخر:

– به کار خود باور داشته باشید. جوایز بر اساس دلایل متعددی که گفته‌ شد، ملاک و معیار اعتبار و برتری شما نخواهند بود. ممکن است در آینده و برخی موارد، به کمک شما بیایند اما تنها گزینه نیستند. بسیاری از طراحان بزرگ و معروف، جایزه‌ای نبرده‌اند. عالم هنر مملو از اتفاقات عجیب و غریب است که با خواندن زندگینامه‌ی طراحان بزرگ می‌توانید به بخشی از آن پی ببرید، آرامش و آسایش در یک زندگی (هنری) با هیچ جایزه و عنوانی قابل تاخت زدن نیست و این یک شعار نیست.

اینم ببین »»  فروشگاه فونت فارسی «سیاوش» و مقایسه‌ای با «قلم برتر» و «فونتهای ایران»

پی‌نوشت‌ها:

[۱] درم‌بخش، کامبیز (مصاحبه‌شونده) و بولتن جشنواره‌ی تجسمی فجر (مصاحبه‌کننده). (۱۳۹۱).نقل از وب‌سایت ممتاز‌نیوز٬ بازبینی شده در  ۱۵ آذر ۱۳۹۲

[۲] روابط عمومی ششمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر (۱۳۹۲). استقبال از ششمین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی فجر. بازبینی‌شده در ۱۵ آذر ۱۳۹۲

[۳] صادقی، مهدی. (۱۳۸۵). یکی از میان همه. بازبینی‌شده در ۱۷ آذر ۱۳۹۲

[۴] صادقی، مهدی. (۱۳۸۶). پذیرفته‌های دوسالانه‌ی گرافیک. بازبینی‌شده در ۱۷ آذر ۱۳۹۲

[۵]سیاوش، شهاب. (۱۳۹۱). سارقان جوایز هنری (گروه اینترنتی). بازبینی‌شده در ۱۸ آذر ۱۳۹۲

[۶] سیاوش، شهاب. (۱۳۹۱). از تبخیر جوایز تا انجماد اخلاق. بازبینی‌شده در ۱۸ آذر ۱۳۹۲

[۷] عابدینی، رضا. (۱۳۸۵). رضا عابدینی: برای ایجاد رابطه گرافیک با خط فارسی باید مسیر غرب را طی کرد. بازبینی‌شده در ۱۹ آذر ۱۳۹۲

[۸] سیاوش، شهاب. (مصاحبه‌شونده) و صادقی، مهدی (مصاحبه‌کننده). (۱۳۸۵). گفتگو با رسم. سایت نشر رسم

[۹] ادیبی٬ فرزاد. (۱۳۸۹) گفتگو با فرزاد ادیبی گرافیست و داور جشنواره پوستر رمضان؛ نمایشگاه‌ها و جشنواره‌هایمان کپی یکدیگرند. بازبینی‌شده در ۱۹ آذر ۱۳۹۲

[۱۰] این صفحه اینترنتی پس از مجادلات فراوان و بی‌فایده٬ بسته شد.

[۱۱] نظام‌نامه‌ی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران. بازبینی‌شده در ۱۹ آذر ۱۳۹۲

[۱۲] سلامتیان٬ علیرضا. (۱۳۹۱) بعد از ظهر یک آژانس سگی! بازبینی‌شده در ۱۹ آذر ۱۳۹۲

[۱۳] Al Pacino

[۱۴] Scent of a Woman

[۱۵] شیوا٬ قباد. (۱۳۹۲). قباد شیوا: تعدد جشنواره‌های بی‌کیفیت به نفع هنر کشور نیست. بازبینی‌شده در ۲۲ آذر ۱۳۹۲

فونت متن و تیتر آستانه