خب. خوش اومدین به بخش خودکار و کاغذ 🙂 اینجا خبری از کامپیوتر و دیجیتال و اینها نیست. این دسته از کارها که به قولی سوگُلی کارهای من (برای خودم البته) به حساب میان رو بعدها «خودکارنگاری» یا «پنوگرافی» نامگذاری کردم.
کسالت و سر رفتن حوصله. همه چیز از اونجا شروع شد. تو کلاسهای دبیرستان و هنگام جزوهنویسی و یا تو خونه وقتی چیزی مینوشتم، کسالت و درخواست معصومانهٔ یه زنگ تفریح کم کم خودکار رو به سمت نوشتن چیزهای دیگه مثل شعر و نقل قول و نامها کشوند. چیزهایی که دلی بودن بر خلاف اون درس و مدرسه و جزوه که روی دل آدم پا میذاشتن.
اول نوشتهها چیزهای سادهای بودن. بعدتر تو دانشگاه و در نتیجه فراهم شدن وقت فراغت بیشتر و بیصاحب بودن کلاسها و جزوهنویسیها جوری که لازم نبود خانم معلم مشقها رو خط بزنه خودکارنگاریها تونستن آزادی بیشتری پیدا کنن. بعدشم هاشور و بافت و ترکیببندیها کاملتر شد تا اینکه با «خط معلی» آقای عجمی آشنا شدم، البته هیچ اصرار و حتا تاکیدی به شبیهسازی اون خط خوشنویسی با خودکار نبوده و نیست، اما بعدها که تعداد کارها بیشتر شد دیدم شباهتها تو سرکشها و خطوط و ابتدا و انتهای حروف کم نیست. یه جورایی میشه گفت نوعی خودکاری کردن خط خوشنویسی معلی انجام شده بود با یه مقدار تزئینات و هاشورهای دیگر که مدام خودم رو یاد مانا نیستانی عزیز میندازه.
خب یه تعداد از کارهای اولیه در این سبک رو با هم ببینیم و بعد میریم در پستهای بعدی سراغ کارهای جدیدتر و جدیدتر:
کارها به مرور پیچیدهتر میشن و تغییر میکنن. برای دیدن بقیهٔ گالریهای کارهای «خودکارنگاری» به اینجا مراجعه کنین.