تاریخچهٔ انشعاب وین[۱] را دی ماه ۱۳۹۳ برای نخستین شمارهٔ نشریهٔ «رسم نو» نوشته بودم که متاسفانه [این نشریه] هیچگاه منتشر نشد. حالا اینجا میتوانید این ترجمهٔ من از نوشتهٔ روبرتو روزمن را بخوانید.
کافیست امروز قدمی در رینگستراس[۲]، مکان پیشین دیوارهای شهر وین بزنید تا با شکوه معماری نئو کلاسیک قرن ۱۸ روبرو شوید که عملاً به عنوان نمایشگاهی در مدح عظمت امپراتوری هابسبرگ[۳] ساخته شده بود. رینگستراس که در مجله انشعاب وین (ور سکروم[۴] ) ملقب به شهر پوتمکین[۵] شده بود، آمد تا با احیای روشهای کلاسیک، نگرش خموش و خفته را به جای پذیرش روشهای مدرنیستی جدید که در بقیه اروپا جوانه زده بود٬ به سمت هنرهای از پیش غالب در بطن جامعه ببرد.
یک پارلمان نئو گریک،[۶] یک شهرداری گوتیک[۷]، ساختمانهای نئو باروک[۸] و از همه مهمتر تنها دو مجموعهی نمایشگاهی برای هنر کلاسیک. در این محیط است که نخستین جوانههای جنبش انشعاب وین سر بر آورد. به رهبری گروهی از هنرمندان که به دنبال امتزاج هنرها و نیز مکانی بودند که بتوانند کارهای تازهی خود را در آن به نمایش بگذارند. سرانجام ساختمانی چنانکه تا به حال کسی ندیده بود از دل رینگستراس بیرون زد که به راستی گواه طرد تاریخگرایی[۹] بود. این ساختمانِ ساختهی یوزف اولبریچ[۱۰] که بر سردر آن نوشته شده بود: «هر عصری هنر خود، هر هنری آزادی خود.»[۱۱] قرار بود سالن نمایشگاهی جدیدی برای انشعاب وین باشد.
هنرهای بصری در سالهای پیش از انشعاب را دو موسسهی نامی، راهبری میکردند: آکادمی هنرهای زیبا[۱۲] و کونستلرهاوس جِنِسنشفت[۱۳] یک اجتماع نمایشگاهی خصوصی تاسیس شده در سال ۱۸۶۱. کونستلرهاوس، یکی از نخستین ساختمانهای رینگستراس به سبک یک ویلای رنسانسی ایتالیایی طراحی شده بود و حتا زیر نظارت بوروکراتهای محافظه کار، اغلب سالن نمایشگاهی اصلی وین میشد. هر طراح شناختهشدهای در آن زمان متعلق به کونستلرهاوس بود و هر سال کارهایشان برای نمایشگاههای عمومی انتخاب و یا رد میشد. در این انتخابِ بر اساسِ داوری، عجیب نبود اگر کارهای امپرسیونیستی و مدرن فدای ناتورالیسمِ نقاشی های آکادمیک شوند.
هنرمندان با اندیشههای مدرن در کونستلرهاوس چه در کافه زوم بلاون فریهاوس[۱۴] و یا کافه اسپرل[۱۵] مانند مسیونیر اند پووی د شوان[۱۶] در پاریس، به منظور تبادل ایدهها و بحث در مورد کارهای طراحان جدید، دیدارهای منظم با یکدیگر را آغاز کردند. سرانجام این دیدارها به شکلگیری دو اجتماع هنری غیر رسمی منجر شد. بلاوس فریهاوس[۱۷] خانه هاگنگزالشفت[۱۸] یا هاگنبوند[۱۹] شد و اعضایش بسیاری از انشعابیون آینده را تشکیل میدادند: آدول بوم،[۲۰] یوزف انگلبرت،[۲۱] آلفرد رولر،[۲۲] فردریش کونیگ،[۲۳] و ارنست اشتور[۲۴]. کافه اسپرل محفلی برای کلاب هفت[۲۵] تاسیس شده در ۱۸۹۴-۹۵ شد که شامل کولومن موزر[۲۶]، مکس کورزویل[۲۷]، لئو کاینرادل[۲۸] و معماران جوانی مانند یوزف هافمن[۲۹] و یوزف اولبریچ[۳۰] بود. در حالیکه هگنباند بیشتر به سمت ناتورالیسم پیش میرفت و کلاب هفت به سمت سبکگرایی٬ هر دو گروه تعهدی یکسان به هنر جدید داشتند و نیز دلزدگی خاصی نسبت به رکود و ایستایی هنرها که در آکادمی و کونستلرهاوس میدیدند. حتا گوستاو کلیمت[۳۱] که تا آن موقع به عنوان یک دکوراتور برای ساختمانهای رینگستراس مشهور شده بود٬ کمکم به سمت کلاب هفت کشیده شد.
در نوامبر ۱۹۸۶ محافظهکار سنتی دو آتشه٬ یوجین فیلکس[۳۲] برای بار دوم به عنوان مدیر کونستلرهاوس برگزیده شد و بسیاری از اعضای سازمان که در گذشته از حضور در نمایشگاهها کنار گذاشته شده بودند٬ فرصت را مغتنم دیدند که صدای اعتراضشان را به گوش همه برسانند. آنها به رهبری کلیمت یک اجتماع جدید بر پایه مدلهای برلین و انشعاب مونیخ که ریشه در سال ۱۹۸۲ داشت٬ بنیان نهادند. کلیمت در آن زمان شناخته شده ترین هنرمند در آن میان بود که شهرتش به عنوان یک دکوراتور هنگام توسعه ساختمانهای عظیم رینگستراس٬ افزایش یافته بود. نقاشیهای او بر روی دیوارهای تئاتر بورگتیاتر[۳۳] در ۱۸۸۷ جایزهی امپراتور اتریش را در سال ۱۸۹۰ برایش به ارمغان آورد و او را فرزند محبوب فرهنگ بورژوازی رینگستراس ساخت.
کاملاً طبیعی بود اگر کلیمت٬ هنرمندی در اوج شهرت٬ کسی باشد که رهبری این جنبش جدید را بر عهده بگیرد. در آپریل ۱۸۹۷ انشعاب وین رسما تحت عنوان اجتماع هنرمندان اتریش[۳۴] افتتاح شد. اما ۲۵ می ۱۸۹۷ پس از آنکه کمیتهی کونستلرهاوس، مصوبه سانسور طراحان خارج شده از سازمانش را صادر کرد٬ زمانی بود که کلیمت و ۱۲ طراح دیگر رسماً استعفای خود را اعلام کردند. در طی دو سال آینده٬ استعفاهای بیشتر طراحان خاتمهی کار با اوتو واگنر[۳۵] در نوامبر ۱۸۹۹ را در پی داشت و حالا روشن بود که فرهنگ رینگستراس با تهدید جدی مواجه است.
تاریخنویسانِ هنر، واقعهی انشعاب وین را به دلیل فقدان آشکار برنامهای مشخص٬ به نوعی نادیده گرفتند، گرچه دقیقاً همین خیز پلورالیستی انشعاب به هنر بود که این گروه را منحصر به فرد میکرد. انشعاب وین از همان ابتدا٬ ناتورالیستها٬ مدرنیستها و امپرسیونیستها را گرد هم آورد و مانند زنبورهایی گردهافشان با حرکت در میان تمام تکنیکها و سبکهای هنری، یک هنر جامع با نام گزامکونستورک[۳۶] پدید آورد. بدین منظور٬ انشعاب٬ الهاماتی از ویلیام موریس[۳۷] و جنبش صنایع و هنرهای انگلیسی[۳۸] اخذ کرد که توانست دوباره هنرهای کاربردی و هنرهای زیبا را به هم پیوند دهد. مانند موریس٬ انشعابیون٬ تکنیکهای تولیدی قرن نوزدهم را کنار گذاشته و مصنوعات دستساز با کیفیت را به دلیل اینکه برگشت به هنر ِدست میتواند جامعه را از انحطاط اخلاقی ایجاد شده توسط صنعتی شدن نجات دهد٬ پسندیدند.
علیرغم انتقادهایشان نسبت به صنعتی شدن٬ آنها به طور کامل کلاسیسیزم[۳۹] را که باعث خاموشی هنرمندانش در دهههای گذشته شده بود٬ رد نکردند. کلیمت، سمبلهای کلاسیک را به کنایهای از درگیری علیه تاریخگرایی و سرکوب غریزی طبع بشری مبدل کرد. در نخستین پوستر انشعاب٬ او از افسانهی تسوس[۴۰] و قتل مینوتور[۴۱] به دست وی به منظور آزادی جوانان آتن٬ استفاده کرد. گرچه در اینجا آتنا[۴۲]٬ چنانکه کلیمت ۹ سال گذشته او را بر روی نقاشیهای دیواریاش در موزه کونستیستوریخس[۴۳] تصویر کرده بود٬ حافظ و پشتیبان شهر نیست. حالا کلیمت او را به عنوان رهاییبخش هنرها٬ در حال نظاره بر شکست خوردن تاریخگرایی و فرهنگ موروثی از نسل جدید هنرمندان٬ عرضه میکند. در طراحی دیگر برای نشریهی ور ساکروم با عنوان نودا وریتاس[۴۴]٬ آتنا یک آینه خالی را روبروی بشر مدرن به نشانهی ندایی برای درونگرایی در دست گرفته است. در هر دو مورد٬ کلیمت٬ اغتشاشگرانه٬ اسطورهی آتنا را با استفاده از آن به عنوان پلی میان گذشته و آینده٬ دگرگون میکند.
از لحاظ سبکشناسی٬ انشعاب اشتباهاً با جنبش یوگنشتیل[۴۵]٬ ورژن آلمانی آرتنووا[۴۶] یکسان دیده شده است. درست است که انشعابیون از بسیاری از المانهای آرتنووا مانند خطوط منحنی که تزیین کنندهی نمای خارجی ساختمانهای انشعاب بود، در کارشان استفاده کردند و بسیاری از اعضای سازمانها٬ پیش از پیوستن به انشعاب در سبک آرتنووا کار کرده بودند و انشعابیون٬ جنبش آرت نووا در فرانسه را با اختصاص یک شماره کامل ور ساکروم در ۱۸۹۸ به آلفونس موچا[۴۷]٬ مورد تحسین قرار داده بودند؛ اما با این وجود٬ انشعاب٬ «استایل انشعابی»[۴۸] خاص خود را با محوریت تقارن و تکرار، به جای فرمهای ناتورال٬ گسترش داد. فرم غالب، مربع بود و موتیفهای تکرار شونده شبکهها و شطرنجیها. تاثیرپذیری نه از آرتنووای فرانسه و بلژیک بلکه بیشتر از جنبش صنایع و هنرها آمده بود. به طور خاص٬ کارهای ویلیام اسبی[۴۹] و چارلز رنی مکینتاش[۵۰] که هر دو طراحی هندسی و موتیفهای دکوراتیو گل و گیاه را به کار میبردند٬ نقش عمدهای در شکلدهی به «استایل انشعاب» داشت. تحسین انشعابیون از کار مکینتاش وقتی آشکار میشود که بدانیم او را برای هشتمین نمایشگاه انشعاب به شهر وین آوردند.
نمیتوان تاثیر طراحی ژاپنی بر انشعاب را دست کم گرفت. ژاپنیسم[۵۱]٬ در اواخر قرن هجدهم، راه خود را در اروپا باز کرد و هنرمندان فرانسوی مانند سزان[۵۲] و ونگوگ[۵۳]٬ که هر دو علاقهمندان مشتاق تکنیک چاپ روی چوب[۵۴] بودند به سرعت المانهای آن را در کارهایشان وارد کردند. وقتی که ژاپنیسم به اتریش رسید٬ وینیها هم در برابر تاثیراتش ایمن نبودند. اکسپوی بینالمللی وین در سال ۱۸۷۳ شامل یک نمایشگاه کامل ژاپنی با یک معبد شینتویی[۵۵] و باغ ژاپنی و صدها اثر هنری بود. طراحی ژاپنی به سرعت توسط انشعابیون برای استفاده محدودش از تزئینات٬ ترجیحش بر استفاده از مواد طبیعی به جای مواد مصنوعی٬ نیز برتری کار دست بر ساختههای ماشینی و توازنش میان فضای مثبت و منفی مورد استفاده قرار گرفت. به عبارتی٬ انشعابیون در طراحی ژاپنی، ایدهآلهای گزامکونستورک خود را دیدند٬ جایی که در آن طراحی و دیزاین به طور یکپارچه٬ به زندگی روزانه و روزمره پیوند میخورد. این رشتههای پیوند چنان قوی بود که آنها نمایشگاه انشعاب سال ۱۹۰۳ را به طور کامل به هنر ژاپنی اختصاص دادند.
کلیمت٬ به طور خاص٬ پس از تاثیر گرفتن از نساجی ژاپنی و موزاییکهای بیزانتین که در راونای ایتالیا[۵۶] در ۱۹۰۳ مورد مطالعه قرار داده بود٬ شروع به ترکیب پترنهای نساجی با کارهایش کرد. مدل و دوست قدیمیاش امیل فلوژ[۵۷] یک کلکسیونر شناختهشدهی طراحیهای نساجی ژاپنی بود که از همان طرحها در راهاندازی تجارت طراحی لباس خود الهام گرفت. احتمالاً مهمترین تاثیرات مخصوصاً در رشتههای طراحی گرافیک و نقاشی از چاپ روی چوب ژاپنی حاصل شد. تاکید بر فضاهای بصری تخت٬ رنگهای قوی٬ سطوح طرحدار و طراحی خطی برای انشعابیون جذاب بود و به آنها برای پل زدن میان طراحی گرافیک و هنرهای زیبا کمک کرد. کلیمت و بعدها اوگن شیله[۵۸] آغاز به ترکیب فضاهای منفی تختی کردند که میتوان نمونههایی از آن را در اثر امید ۲[۵۹] به سال ۱۹۰۸ از کلیمت و پرترهای از گرتی شیله[۶۰] در سال ۱۹۰۹ مشاهده کرد.
خانهٔ انشعاب
از همان ابتدا٬ یکی از مهمترین اهداف انشعابیون داشتن ساختمان نمایشگاهی خودشان بود. آنها برای اولین نمایشگاه انشعاب در مارچ سال ۱۸۹۸ مجبور شدند بخش زیادی از ساختمان انجمن باغبانی[۶۱] را اجاره کنند و همینطور این نیاز را احساس کرده بودند که فضاهای نمایشگاهی را از مدل یک سالن سنتی خارج کنند. با یاری گرفتن از موفقیت مالی اولین نمایشگاه که حدود ۵۷۰۰۰ بازدیدکننده از جمله شخص امپراتور اتریش، فرانتز جورف[۶۲] را به خود دید٬ آنها توانستند شروع به ساخت یک ساختمان نمایشگاهی دائم کنند. مکان این نمایشگاه٬ مساحتی در حدود ۱۰۰۰ متر مربع در گوشهی کارلسپلتز[۶۳]٬ درست زیر پنجرهی آکادمی هنرهای زیبا و در چند قدمی رینگستراس٬ هم نمادین و هم جنجالبرانگیز بود.
معماری که برای پروژه انتخاب شد یوزف اولبریچ بود٬ یکی از شاگردان جوان اوتو واگنر و یکی از تنها ۳ معماری که به انشعاب پیوسته بودند. (دو معمار دیگر: ژوزف هافمن و مایریدر[۶۴]) او به عنوان یک طراح فنی و نقشهکش برای واگنر در پروژهی اشتادبان[۶۵] کار کرده و در این زمان توانسته بود جزئیات زینتی آرتنووای انحصاری واگنر را جذب کند. به هر روی زمانی که اولبریچ در حال طراحی ساختمان انشعاب بود٬ سادهسازی جدی و واضحی از این المانهای آرتنووا را میتوان در اثر نهایی دید.
با دیدن اتودهای اصلی اولبریچ برای ساختمان٬ میتوانیم تلخیص شدید در استفاده از المانهای دکوراتیو به سمت فرمهای هندسی پایه را حس کنیم که دور شدن از استایل آرتنووای پر زرق و برق واگنر به حساب میآید. چهار ستون در جلو و دو تای دیگر که در کنار در قرار داشتند٬ حذف شدند. حاشیهی زینتی در طرح اولیه نیز کنار گذاشته شده و یک نمای سفیدِ بدون پنجرهی یادآور باهاوس به ارمغان آورد. (اولبریچ یک حاشیهی زینتی از کولومن موزر را به وجه کناری ساختمان اضافه کرد که اکنون محو شده است) این ساختمان٬ در طول ۱۴ ماه ساخت و ساز بیشترین میزان کنجکاوی و تمسخر را در میان تمام ساختمانهای ساخته شده در وین به خود جلب کرد. گرچه در ابتدا با القابی مانند مقبرهی مهدی[۶۶] یا آسایش آشوری[۶۷] نامیده میشد اما زمانی که گنبد طلایی سر جایش مستقر شد٬ مشهورترین لقبش پدیدار شد: «کلم طلایی».[۶۸] اولبریچ مانند کلیمت٬ در موتیفهای دکوراتیوِ جغد و گورگون (سرهای مدوزا)[۶۹] ارجاعاتی به هنر باستانی کلاسیک داد. با نشان دادن ویژگیهای آتنا؛ الهه خرد و پیروزی٬ اولبریچ او را توامان یک آزادیخواه و یک نگهبانِ هنر تعریف کرد.
ساختمان اولبریچ همچنان میتواند به عنوان یک عنصر پیشرونده در معماری کارکردگرا به حساب آید. مسئولیت اولبریچ برای سازماندهی و به نمایش گذاشتن آثار در نخستین نمایشگاه انشعاب در ساختمان انجمن باغبانی٬ باعث شد او نیاز به داشتن یک مکان نمایشگاهی همهکاره که بتواند دید گروه از گزامکونستورک که در واقع در آن تمام رشتهها و شیوههای هنری، همزمان به نمایش گذاشته میشوند را احساس کند. اولبریچ پارتیشنها و ستونهای جابجا شونده را بدین منظور به کار برد که هر نمایشگاه بتواند طراحی و چیدمان منحصر به فرد خود را داشته باشد. این کار فضای دیواری کافی برای نقاشیها فراهم کرد که بتوانند در خط دید آویزان شده و فضای کف هر نمایشگاه را برای جفت شدن مجسمه و نقاشی در آن واحد باز کنند.
نویسنده: روبرتو روزمن ۲۰۱۳
ترجمهای از theviennasecession.com
پینوشتها:
[۱] Vienna secession
[۲] Ringstrasse جادهی مدوری به دور بخش میانی شهر وین با معماری چشمنواز. مترجم
[۳] Habsburg Empire نامی که تاریخدانان به طور غیر رسمی به امپراتوری اتریش زیر نظر خاندان پر قدرت هابسبرگ داده بودند. مترجم
[۴] Ver Sacrum (English: Sacred Spring) بهار مقدس
[۵] Potemkin City عبارت شهر پوتمکین (روسی) در اصل برای توصیف دهکدهای غیرواقعی که فقط برای تحت تاثیر قرار دادن ساخته شده به کار میرفت امروزه این عبارت نوعاً در سیاست و اقتصاد برای توصیف هر سازه (حقیقی یا مجازی) که فقط برای فریب دیگران ساخته شده تا فکر کنند وضعیت از آنچه واقعاً وجود دارد بهتر است،، به کار میرود. مترجم
[۶] Neo-greek
[۷] Gothic
[۸] Neo-baroque
[۹] Historicism
[۱۰] Joseph Olbrich
[۱۱] “To every age its art, to every art its freedom.”
[۱۲] Akademie de bildende Kunste (the Academy of fine arts)
[۱۳] Kunstlerhaus Genessenschaft
[۱۴] Café Zum Blauen Freihaus
[۱۵] Café Sperl
[۱۶] Meissonnier and Puvis de Chavannes
[۱۷] Blaues Freihaus
[۱۸] Hagengesalleschaft
[۱۹] Hagendbund
[۲۰] Adolf Bohm
[۲۱] Josef Engelhart
[۲۲] Alfred Roller
[۲۳] Friedrich Konig
[۲۴] Ernst Stohr
[۲۵] Siebener Club (Club of Seven)
[۲۶] Koloman Moser
[۲۷] Max Kurzweil
[۲۸] Leo Kainradl
[۲۹] Josef Hoffmann
[۳۰] Josef Olbrich
[۳۱] Gustav Klimt
[۳۲] Eugeen Felix
[۳۳] Burgtheatre
[۳۴] Vereinigun bildender Kunstler Oesterrichs
[۳۵] Otto Wagner
[۳۶] Gesamkunstwerk
[۳۷] William Morris
[۳۸] English Arts and Crafts movement
[۳۹] Classicism
[۴۰] Theseus
[۴۱] Minotaur
[۴۲] Athena
[۴۳] Kunsthistoriches
[۴۴] Nuda Veritas
[۴۵] Jugendstil
[۴۶] Art nouveau
[۴۷] Alphonse Mucha
[۴۸] Secession style
[۴۹] William Asbhee
[۵۰] Charles Renee Mackintosh
[۵۱] Japonism
[۵۲] Cezanne
[۵۳] Van Gogh
[۵۴] Woodblock prints که گاهی چوبتراشی یا زیلوگرافی هم گفته میشود. مترجم
[۵۵] Shinto shrine
[۵۶] Ravenna, Italy
[۵۷] Emile Floge
[۵۸] Egon Schiele
[۵۹] Hope II
[۶۰] Gerti Schiele
[۶۱] Horticultural Society
[۶۲] Emperor Franz Josef
[۶۳] Karlsplatz
[۶۴] Mayreder
[۶۵] Stadtbahn نوعی تراموا یا راهآهن شهری. مترجم
[۶۶] Mahdi’s Tomb
[۶۷] Assyrian convenience
[۶۸] The golden cabbage
[۶۹] Owl and Gorgon (Medusa heads)