همون طور که تو پست قبلی گفتم، اون موقعها گیر داده بودم به فراخوان و نمایشگاه و اینا. اینم یه فراخوانی بود از طرف وزارت آموزش و پرورش. واسه این پوستر رفتم سراغ تمام مدارک و اسناد و کارنامه و کارت و عکس یادگاری و خلاصه هر چی که از دوران مدرسه داشتم. اسکنشون کردم و تو فوتوشاپ ریختم رو همدیگه 🙂 یعنی اصن بیا و بیین یه فرایند طولانی و وقتگیری شد که! دلیلشم این بود که سیستم اون قدر جون نداشت و نمیکشید. یه فایل ۵۰×۷۰ با سی چهل تا لایه مختلف، واقعن هنگ میکرد هر چند دقیقه یه بار! واسه نوشتههای لاتین هم از فونت خارجی با حال و هوای ماشین تحریر استفاده کردم و برای متن فارسی از دو تا از فونتهای خودم که اون موقع اسمشون بود ShahabSiavashOldTypewriter! بعدتر عوض شد و در حال حاضر اسمشون رو گذاشتم: SI47ASH_Ruby. چه ربطی داشت؟ 🙂
خلاصه کار تموم شد و این از اون کارهاییه که موضوعش رو ممکنه دوس نداشته باشم، اما خود کار مخصوصن تو سایز بزرگ خوب خودشو نشون میده. راستی تو اون متن سفید بالا نوشتم: «یادداشت طراح: چند دقیقه به این پوستر نگاه کنید. بعد چشمانتان را ببندید و تصور کنید. حالا بیاد بیاوردید!»
که منظور این بوده که دوران مدرسه را به یاد بیارید لابد! پایینشم همونه به انگلیسی. این دو زبانه بودن همیشه با من بوده است 🙂 متن رو با خودکار نوشتم و اسکن کردم و گذاشتم اونجا. از سالهای دانشگاه سر کلاس و وقتی استادها داشتن حرف میزدن ور رفتن با خودکارم بیشتر شد که نهایتن به یه جور دستخط خودکاری خاص تبدیل شد. در این باره تو بخش کتابها و خودکارگرافی بیشتر مینویسم و میشه خوند راجع بهش.
این پوستری که این همه راجع بهش نوشتم:
باز یادم نره! واسه این یه لوح تقدیر از وزارتخونه اومد که یعنی مثلن فهمیدن این چیه و داستانش چیه 🙂