این پوسترها رو طراحی کرده بودم، اما هیچ وقت نفرستادم. دلیلش هم این بود که باید اون سالها میبودین و میدیدین که چه جوی از طرف جوونترها علیه دوسالانههای هنری و فراخوانهای دولتی شکل گرفته بود. مدام صحبت از پارتیبازی و رفیقبازی برگزارکنندهها و هیات انتخاب و داورها بود. تو سایتهای مختلف طراحای جوون جمع میشدن و اعلام تحریم میکردن. نتایج داوریهای دورههای قبلی یا فراخوانهای مشابه، خندهدار و عجیب بود و همه رو متعجب و یا عصبانی میکرد. مدام یه سری اسم بود که تو برندهها و برگزیدهها تکرار میشد و معمولن همهشونم شاگرد یا دستیار یا رفیق یکی از کلهگندههای گرافیک بودن و این ماجراهای همیشگی مدل ایرانی دیگه! این فراخوان و نمایشگاهش با بالا پایین زیاد خلاصه در مؤسسه فرهنگی هنری صبا برگزار شد.
من کلن واسه اتود زدن و دستگرمی و به دلیل اینکه عشق پوستر بودم و هستم، این دو تا پوستر رو زدم. البته در واقع ۳ تا بود که اون یکیش در دسترس نیست! برای بخش پوستر، ۳ تا موضوع اعلام شده بود: میراث فرهنگی، ترافیک و گفتگو. من برای هر سه زدم ولی همون طور که گفتم اینجا الان فقط دو تای آخری رو میبینین. 🙂
برای پوستر ترافیک از یکی از فونتای خودم استفاده کردم که اولین فونت یونیکد فارسی با حروف جدا از هم بود و هست 🙂 این فونت ساختار کلی حروف چسبیدهٔ فارسی رو میشکونه. قبلن برای اولین بار در این مقاله بهش اشاره کرده بودم. در اون سال یعنی ۱۳۸۶ این فونت فقط ۲ وزن ساده و ضخیم داشت و تنها از حروف فارسی پشتیبانی میکرد. اما بعدها در سال ۱۳۹۵، نه تنها ۱۲ استایل رو شامل میشه بلکه الفبای لاتین رو هم در خودش داره و در واقع میشه اولین فونت فارسی و لاتینه که حروفش دقیقن و کاملن در تشابه با هم هستن. دربارهٔ این فونت بعدن بیشتر مینویسم و لینک دانلود یا خریدش رو هم میذارم. اسمش هم اون موقع اول بود ShahabSiavash2565Script! که بعدن یه بار شد SI47ASH_Sole و یه کم بعدتر وقتی که لاتین هم بهش اضافه شد و صاحب ۱۲ استایل سیاه و سفید و ۳ استایل چند رنگ شد، اسمش شد کیخسرو KayKhosrow. کیخسرو پسر سیاوش بوده در اسطورههای شاهنامه 🙂
خلاصه! با این فونت نوشتم و با بلوکهای مختلف خواستم ماشینها رو نشون بدم که به علت ترافیک باعث بسته شدن راه یک آمبولانس شدن مثلن. اینم پوستر:
تو دومی با دید طنز که همیشه دوس داشتم تو کارهام باشه، گفتگو رو تصویر کردم. یه یارویی از موضع بالا و با قدرت داره به اون پایینیه که داره از ترس میمیره میگه: «بیا گفتگو کنیم… بیا… کجا میری؟!…بیا…» فونت کلمهٔ «گفتگو» در پایین پوستر هم از خودم هست که البته مقداری تغییر در حروف داده شده.