اگرچه در سالهای نخستین سینمای صامت در ایران از نوعی زیرنویس و یا به اصطلاح میاننویس استفاده میشد اما آمدن صدا به دنیای فیلم، به سرعت کشورهای بدون صنعت سینما (و یا کشورهای با صنایع به مراتب ضعیفتر از هالیوود و اروپا) را به فکر صداگذاری و دوبله فیلمها انداخت. در این عمل عدهای صداپیشه و یا دوبلور به جای تکتک دیالوگهای موجود در فیلم حرف میزنند. حتا تصور فیلمهای چند دههی گذشته بدون هنر خیرهکنندهی دوبلورهای سالهای دور ایران٬ دشوار است. چه بسیار خاطرهها و نوستالژیها که صداهای ماندگار و با استعداد دوبلورهای ایرانی خلق کرده و میکنند. البته یا به خاطر گذر زمان و یا به خاطر بهتر بودن فیلمهای دهههای گذشته و یا حس و حال متفاوت آن سالها و یا هر سه مورد و بیشتر٬ دوبلههای فیلمهای قدیمیتر مثل فرشی پا خورده که باارزشتر میشود٬ ارزندهتر و شنیدنیتر است.
در مراحل تهیه و ساخت یک فیلم از نویسندگی و کارگردانی و بازیگری و طراحی صحنه و تدوین و نورپردازی و صداگذاری و صدابرداری احتمالاً تنها دو مورد آخر در دوبله مستقیماً دخیل هستند. البته ناگفته نماند که به هر حال فیلمنامه باید ترجمه شده و به زبان مقصد برگردانده و سپس برای دوبلورها آماده شود. مدیر دوبلاژ٬ کسی که بر کل فرایند دوبله نظارت دارد٬ به این مسائل رسیدگی میکند. در مراحل ساخت یک فیلم، برخی از صداها توسط مسئول صداگذاری بر روی فیلم «گذاشته» میشود و برخی صداها بنا بر اهمیت و یا تشخیص کارگردان در محیط فیلمبرداری «برداشته» میشود. در هنگام دوبله اما٬ (مخصوصاً دوبلههای قدیمی که لاینهای مختلف صدا هنگام خرید فیلم تحویل داده نمیشد و در نتیجه با حدف صدای بازیگران کلیهی افکتهای صوتی و صداهای محیط به طور کلی حذف میشد.) باید تمام این صداها دوباره از نو خلق شود. (البته در حال حاضر هم با توجه به مشخص نبودن اینکه آیا فیلمهایی که صدا و سیما به ندرت دوبله میکند٬ به راستی خریداری شدهاند تا همراه با لاینهای صدا باشند یا نه٬ ممکن است همان مشکل همچنان برقرار باشد) گذاشتن صدای مناسب و هماهنگ در و پنجره و ماشین و باران و… که در حیطهی وظایف صداگذار خواهد بود و صداهای هنرپیشگان که توسط صداپیشگان تولید خواهد شد.
در مورد فیلمهای قدیمی گاهی به سختی از افکتهای صوتی خود فیلم استفاده میشد٬ به این معنا که هنگامی که بازیگران فیلم صحبتی نداشتند٬ افکت و صدای اصلی استفاده میشد و به محض شروع دیالوگ، صدای فیلم قطع شده و دوبلور به جای بازیگر صحبت میکرد و الی آخر. در برخی موارد هم از صداهای آمادهای که سمپلهای تهیه شده از افکتهای سینمایی رایج هستند استفاده میشد. در حال حاضر به علت شتاب و عجله و نبودن شور و شوق سالهای قبل و فقدان دلسوزی هنری متولیان٬ برخی مواقع در فرایند دوبلههای صدا و سیمایی٬ حتا صدای افکتها به طور کلی حذف میشود و درها بیصدا بسته و ماشینها الکتریکی شده آلودگی صوتی تولید نمیکنند!نوستالژی
البته که راه سادهتر و اصلی خرید فیلمها به طور قانونی ست که در این صورت مدیر دوبلاژ تنها لاین صدای هنرپیشگان را حذف و آن را با صدای دوبلورها جایگزین میکند. امروزه البته با بیشترین شدن آگاهی مردم از دنیای فیلمهای سینمایی و نقش بازیگر و صداسازی او در نقش و همین طور تاثیر بسیار زیاد زبان و اصطلاحات هر ملت٬ بسیاری از جوانان تمایل دارند که فیلمها را با صدا و دیالوگهای اصلی چنانکه نویسنده آنها را در سر داشته است٬ بشنوند و ببینند. در این چند سال اخیر بود که توجهات به سمت زیرنویسها (چه فارسی و چه انگلیسی که در اولی حداقل از صدای اصلی بازیگر که برای نقش خلق کرده و در دومی هم از صدا و هم از دیالوگهای نویسنده میتوان بهره برد. مشکل اساسی زیرنویسهای فارسی غیر رسمی و آماتور بودنشان است. ترجمهها به سرعت و در بسیاری موارد پر از اشتباهات نگارشی و غلط های فاحش توسط کاربران عادی تولید و تکثیر میشوند.) بیشتر شد. به هیمن منوال، شاید روزی دوبلهها فقط برای انیمیشنها آنهم فقط یک بار و توسط خود کمپانی تولید کنندهی انیمیشن انجام شود و دلیلش هم تنها این باشد که موجودات کارتونی٬ صدا ندارند!
تفاوتهای زبانی
از نخستین لحظهای که یک فیلم به دست مدیر دوبلاژ میرسد او باید متن را به یک مترجم بسپارد و کل دیالوگهای فیلم را به زبان مقصد از او دریافت کند. مترجم در این مرحله به طول و عرض و ارتفاع دیالوگها (در ادامه به آنها میپردازیم) کاری ندارد؛ فقط متن را ترجمه و تحویل میدهد. مدیر دوبلاژ اما باید اول از همه فیلم را پخش کند و دیالوگهای تکتک بازیگران را که به زبان مثلاً انگلیسیست با طول همان دیالوگ به زبان فارسی یکسانسازی کند. به عنوان مثال جملهی « I am going to kill you!» از هفت بخش تشکیل شده که در ترجمهی فارسی آن به «میکشمت!» تنها چهار بخش لازم است. هنگامی که دهان بازیگر شروع به گفتن جمله میکند٬ دوبلور نقش مربوطه٬ نیاز به هفت بخش دارد تا بتواند به اصطلاح دیالوگ را با لبان بازیگر Sync کند. در موارد این چنینی که البته مثال فوق یکی از سادهترین آنهاست٬ از ترفندهای خاصی استفاده میشود؛ گاهی عباراتی مکمل که به مفهوم کلی جمله آسیبی وارد نکند به دیالوگ اضافه میشود٬ مثلاً در مثال فوق: «میزنم میکشمت!» که هفت بخش را کامل میکند. ترفند دیگر میتواند استفاده (بخوانید سوءاستفاده) از موقعیت صورت بازیگر باشد. هنگامی که بازیگر در کادر نیست و یا صورتش دیده نمیشود و یا واضح نیست٬ میتوان از این اختلاف بخشهای جملات چشم پوشید و بیشتر نکتهسنجی را معطوف کلوزآپها و اکستریمکلوزآپها کرد. ترفند آخری که به ذهن میرسد (و مسلماً دوبلورهای حرفهای شعبدههای بیشتری در آستین دارند) افزایش و یا کاهش سرعت ادای کلمات است.
داستان بعدی عرض دیالوگ است. هنگامی که آواها و هجاهای زبانهای مبدا و مقصد متفاوت باشد این مشکل ایجاد میشود. به عنوان مثال حرف I در زبان انگلیسی یک بخش صدادار بلند است که هنگام ادای آن دهان کاملاً باز میشود اما بخش اولی که در ترجمه مثال بالا ذکر کردیم «می» بود که دهان را میبندد. (این نکات ظریف٬ مسائلی بود که به دقت در دوبلههای دهههای گذشته به علت اهمیت دادن به کار و وقت گذاشتن٬ مو به مو انجام میشد که امروزه خبری از این موشکافیها نیست.) در اینجا هم مدیر دوبلاژ ممکن است که در صورت نیاز٬ «میزنم» را به طور کلی تغییر داده و از عبارت دیگری استفاده کند.
و قضیهی سوم ارتفاع دیالوگ است! (این اصطلاحات توسط نگارنده ایجاد شده و جنبهی رسمی ندارد) ارتفاع یا در واقع همان «تاکید» یا «آکسان» که در کلمات و حتا جملات مختلف در زبانهای مبدا و مقصد متفاوت است. به عنوان مثال در همان جملهی: «I am going to kill you!» ممکن است تاکید بازیگر و البته نویسنده بر روی کلمهی I و یا Kill باشد. به این معنا که «من» میخواهم تو را بکشم و یا من میخوام تو را «بکشم». در تمام این موارد هماهنگ کردن اینکه در کجای دیالوگ تکیه و تاکید باید استفاده شود از وظایف مدیر دوبلاژ و بخشی از مهارتهای دوبلور است.
اختلافات فرهنگی
در هنگام برگردان یک فیلم از زبانی به زبان دیگر٬ اصطلاحات و عبارات و کلمات و مکانها و مراسم و اتفاقات خاصی وجود دارند که در فرهنگ مبدا معنا و مفهوم خاصی دارند اما در فرهنگ مقصد که فیلم به آن دوبله شده٬ تماشاگر روحش هم از موضوع خبر ندارد. در زمان حاضر ممکن است با آمدن اینترنت، این موارد خاص فرهنگی-جغرافیایی شناخته شده و عمومی شده باشند اما دههها پیش٬ مثلاً عبارات روز شکرگزاری٬ هالووین٬ چهارم جولای٬ بچلر پارتی٬ پرامدِی و حتا کریسمس معنایی برای انسانی میانسال در این سوی دنیا و همینطور چهارشنبه سوری٬ شب یلدا٬ بلهبرون و ختنهسوران و حتا نوروز معنایی برای ملل دیگر دنیا نداشت. (و به علت کمکاری دست اندر کاران داخلی احتمالاً هنوز هم ندارد!)
نکتهی جالب در اینجا همانا این است که اتفاقاً تمام این فرهنگسازیهای غرب از طریق همین سینما و فیلمها منتقل شد. ملت ایران و بقیهی دنیا اولین بار از طریق همین تولیدات سینمایی٬ کمکم متوجه شدند که رسم و رسوم و آداب و فرهنگ آمریکایی چیست و چطور اجرا و پیاده میشود. دورانی که اخبار اکتشافات و اختراعات ینگهی دنیا در سینماها گزارش میشد و همین طور فرهنگ و زندگی آمریکایی و اروپایی در فیلمها و سریالهایی که از تلویزیون پخش میشد، در هر خانهای که امکان دریافت امواج تلویزیون ملی را داشت، گسترش پیدا میکرد. بنابراین اکنون اگر کسی کلماتی اینچنینی را بشنود٬ متوجه مفهومش خواهد بود اما در روزگار گذشته بسیاری مواقع مدیر دوبلاژها مجبور بودند بعضی اصطلاحات را در حین دوبله به تماشاگر بفهمانند و یا برخی عبارات و سخنان را حذف کرده یا تغییر دهند. حتا این ماجرا گاهی بر سر اسامی و یا کلمات خاص هم پیاده میشد. حتماً نمونههای مکتوبش را در کتابهای کمیکاستریپ دیدهاید؛ جایی که سگ سفید تنتن از میلو به برفی تغییر نام پیدا میکرد. (البته در دفاع از مدیر دوبلاژهای روزگار طلایی دوبلهی ایران باید اضافه کنم که این موارد تغییر فرهنگی در تمام ممالک دیگر اجرا میشده است. انگلیسیها متون بلژیکی و آمریکاییها نوشتهها و فیلمهای اروپایی را در مواقع لزوم تغییر میدادهاند تا با ذائقه و سطح آگاهی مردم خود سازگار باشد.) هر چقدر که رو به جلو آمدهایم٬ با گسترش دایرهالمعارفها و کامپیوترها و البته اینترنت٬ کمکم فرض بر این قرار گرفته که خواندن و دیدن و شنیدن به زبان اصلی موثرتر و کارسازتر بوده و اگر بینندهای احیاناً گوشهای از اصطلاحات را متوجه نشود٬ از طریقی اطلاعات لازم را به دست خواهد آورد. عصر٬ عصر کشف اطلاعات است!
عرفِ جامعه و حکومت
بخشی از وظایف مدیر دوبلاژ علاوه بر موارد فوق٬ تطابق دیالوگها (و در ایران حتا گاهی کل داستان فیلم!) بر اساس عرف جامعه و یا ترجیح حکومت است. بسیاری از عبارات و کلمات و رفتارها و شوخیها و حرکات و… در برخی کشورها زشت و ناپسند و حتا صحبت دربارهی آنها ممنوع است. گاهی این ممنوعیت به طور کلی منجر به سانسور رسمی شده و گاهی به علت عرف نامتوازن جامعه٬ خودسانسوری را سبب میشود. در این موارد٬ بر خلاف موارد اختلافات فرهنگی٬ ماجرا کمک به تماشاگر جهت دریافت و فهم دیالوگها نبوده٬ بلکه هدف حذف موارد به اصطلاح نادرست و ناهمگون با عرف است. مسلماً در این مورد هم بینندهی مشتاق امروزی برای فهم کامل داستان و برخورداری از موهبت ثمرهی تلاش نویسنده و کارگردان و بازیگران به سمت نسخهی اصلی و اورجینال رفته و میکوشد مانند موارد پیشین هم از «زبان» و هم از «فرهنگ» و هم از «عرف» جوامع و زندگیهای گوناگون دیگر مطلع شود. زمانه٬ زمانهی شفافیت و آگاهیست!
دوبله و دیدن یک فیلم به زبان مادری و کلنجار نرفتن با عبارات خاص بیگانه و نامفهوم و ندیدن صحنههایی غیرمتعارف با عرف٬ ممکن است به ظاهر دلچسب و در عمل راحتتر باشد اما در این روزگار و با وجود نسل کنجکاو کنونی٬ دست ساییدن به میوههای روی درخت شیرینتر از نوشیدن آبمیوهی پاکتی مینماید! آیا دوبله به زودی و تدریجاً به کلی محو خواهد شد؟ شاید. اما خاطرات شیرینش همواره برای دوستدارانش به یادگار خواهد ماند.
همهی اقسام تغییراتی که در فرایند دوبله بر سر یک فیلم میآید٬ در عین شیرین و جذاب بودن، بخش زیادی از جان و روح فیلم را با خود میبرد و محصول دوبلهشدهی نهایی، به اصطلاح دیگر «اوریجینال» نیست. نسل جدید دوست دارد به اصل داستان و ماجرا همان طور که ساخته و پراخته شده٬ دست پیدا کند. شاید به همین دلیل است که احتمال حذف کامل دوبله چندان دور از ذهن نباشد. فقط مقداری پیشرفت در فهم زبانهای خارجی و حس کنجکاوی لازم دارد!
در پایان شاید پسندیده باشد اگر یادی کنیم از نوع خاصی از دوبله که بیشتر در ایران ما رواج داشت و دلیل آن همانا تنها نبود امکانات صدابرداری سر صحنه بوده است. به دلیل نبود چنین امکاناتی٬ بیشتر فیلمهای سالهای گذشتهی سینمای ایران توسط دوبلورهای ایرانی دوباره به زبان فارسی دوبله میشدهاند و جالب اینکه حتا بعدها که امکان صدابرداری فراهم شده بود٬ به علت عادت به روال پیشین و صدای تاثیرگذار دوبلرها٬ همچنان فیلمها توسط صداپیشگان به زینت صدای استودیویی آراسته میشدند!
بسیاری از بازیگران البته دل خوشی از این روند نداشتند. یکی از شیفتگان این شیوه٬ سعدی سینمای ایران٬ شادروان علی حاتمی بود که اصرار خاصی بر لزوم دوبله شدن تمام فیلمها و سریالهایش داشت. یکی از دلایل وی البته وسواس او بر ادای دقیق دیالوگها و همچنین چک کردن دوبارهی آنها پس از فیلمبرداری و تدوین بود. همچنین صداهای خاصی مد نظر حاتمی بود که بر اساس آنها شخصیتهای خود را میدید و تصور میکرد. به عنوان مثال، سریال هزاردستان٬ یک شاهکار تصویری تاریخی که دوبلهی آن به خودی خود شاهکار دیگریست. تصور فیلم مادر بدون صداهای جادویی صداپیشگانش٬ امری بسیار دشوار مینماید. شاید ما در این نسل هیچوقت به نتیجه نهایی نرسیم که آیا این صداهای تاثیرگذار٬ به دلیل نوستالژیشان اینچنین تسخیرمان میکنند و یا به ذات خود، ماورایی و شنیدنیاند. شاید یک ماشین زمان مجهز به یک دستیار صوتی با صدای شادروان ایرج ناظریان[۱]٬ بتواند ما را به گذشته برده و به سوالهایمان پاسخ دهد!
[۱] صداهای رضا شاه در فیلم کمالالملک و مفتش شش انگشتی در سریال هزاردستان و نیز دون کورلئونه در فیلم پدرخوانده را به عنوان نمونه به یاد بیاورید!