این فراخوان یکی از بی در و پیکرترینها در نوع خودش بود! یعنی با آب و تاب و شلوغ کردن زیاد شروع شد و جایزههای نجومی میدیم و تو موزهٔ هنرهای معاصر هست و اینا. اما بعد از اتمام مهلت ارسال آثار، دیگه هیچکس نفهمید که حتی انتخابشدههای اولی کی بودن، چه برسه به برندهها و خود نمایشگاه و…! واقعن هنوز هم نمیدونم که خلاصه کارهای من بوده تو نمایشگاه یا نه! البته اینم بگم که برگهٔ دعوتنامه و این داستانها رسید، اما بعدش دیگه عوامل «بهار ایرانی» به خواب زمستانی رفتن 🙂
موضوعاتش دقیقن یادم نیست. ولی فکر کنم که اشعار فارسی و شعرا و این چیزا بود! من ۴ تا پوستر فرستادم: ۳ تا با موضوع اشعار مولانا و یکی با شعر نیما یوشیج. همه ۵۰×۷۰ بودن. اولی یه پوستری هست با فضای تزئینی که در اون شمایل یک مرد که از طرحهای کاخ چهلستون برداشتم با خودکارنگاریهای من از یک شعر مولانا ادغام شده. شعر هم غزلی هست با مصرع آغازین: «بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم». سیاهمشق نستعلیق هم روی بدن ایشون دیده میشه و ترکیب رنگاشم دوس دارم 🙂
دومی هم همون غزل هست. اما یک پوستر کاملا فرمگرا و تایپوگرافیک هست و یک فضاسازی حجمی انجام شده. یعنی انگار رنگهای کدر آبی و سبز منجمد، حکم زندان تو غزل مولانا رو داره. فونت اصلی هم ادوبی ثلث هست اگه اشتباه نکنم و بشکنم وسط هم که نستعلیق هست. سرکش «کاف» رو هم پیدا کنین که رفته اون لا و تو پرسپکتیو حل شده!
سومی هم مولانا هست اما فقط یک بیت. زمینهٔ پوستر هم فونت ثلث به همراه یکی از فونتای خودم یعنی SI47ASH_Ruby هست که راجع بهش نوشتم قبلتر. یه شوخی و شیطنتی هم کردم با پوسترهای رایج اون دورانِ رضا عابدینی که توشون یه عکس و پرتره از خودش میگرفت و بعد روشون مینوشت و میشد اثر هنری 🙂 این قدر این کار رو ادامه داده بود که منم که کلی با کارهای اولیهش با حروف و تایپ فارسی حال کرده بودم و همچنان میکنم، حس کردم دیگه زیاده از حد شده و این طعنه رو زدم یه جورایی. خیلیا فکر میکردن که این کپی هست از روی کار اصلی! اما آخه کپی که آدم به این ضایعی نمیکنه! اصلن خود شعر داره رو به عابدینی میگه: «ای برادر تو همان اندیشهای – مابقی تو استخوان و ریشهای». 🙂 فرم کلی هم حالت استخوان و ریشه و اینها توش داره اگه خوب نگاه کنین و عمدن رنجه شده بخشهای داخلی بدن.
چهارمی شعر «آی آدمها» از نیما یوشیج هست. دستِ قرمز با فرم خشن و صورت یک مرد فریاد زن که در وسط دهانش هم یک طرح تزئینی از گلیمهای شمال کشور هست. از لحاظ تایپوگرافی هم عرض شود که فونت به کار رفته، ادوبی نسخ هست که نقطههاش بزرگتر شده و قرمز رنگ تا حس خشن و دردناک کار رو بیشتر نشون بده. البته از نظر من حداقل 🙂
این هم پاکت و دعوتنامهش همون طور که نوشتم بالاتر: