به نظرم این ایدهٔ سایت یکپزشک در این زوال بلاگستان و وب فارسی که ملت همه تو تلگرام و اینستاگرام دنبال نوشتههای ۱ تا ۳ خطی و عکسهای صبحانه و تیکآف هواپیما هستن، خیلی میتونه جالب باشه 🙂
امیدوارم که همه استقبال کنن و یه حرکتی این طرف دنیای وب بیفته و خلایق از اون طرف دوباره برگردن به دورانی که چیز بخونن و چیز ببینن و نه این که چیز بخونن و چیز ببینن!
بازی از این قراره که هر کس باید ۱۰۰ تا دلخوشی کوچیکش رو بنویسه. سعی میکنم منم تا جایی که یادم میاد بدون زیاد فکر کردن بنویسم. بعضیها دلخوشیهایی هستن که رخ دادن و از اونجایی که تاکید خاصی نشده، مواردی رو هم اون لابلا مینویسم که اگه اتفاق میافتادن شاد میشدم 🙂
۱- جهانگردی و ماجراجویی تو مایههای رمانهای ژول ورن و هرکول پوآرو و تنتن همه با هم! از تنها دلخوشیهای دوران نوجوانی من، خوندن رمانهای ژول ورن بود و همین طور دیدن پوآرو و ورق زدن کتابای تنتن
۲- مربای آلبالوی خونگی با نون و کره و چای شیرین به عنوان عصرانه
۳- آواز خوندن یهویی وقتی تو خونه هیچکس نیست
۴- خبردار شدن از این که یه اپلیکیشن جدید و به درد بخور اومده تو گوگلپلی
۵- فیلمهای قدیمی رو با کیفیت بالا دیدن
۶- استندآپ کمدی رو خیلی دوس میدارم، مخصوصن از رابین ویلیامز عزیز 🙁
این بالایی البته مصاحبهش تو اکتورز استودیو هست ولی در واقع انگار همیشه این بشر داشت استندآپ اجرا میکرد. وقتی خبر مرگش اومد، تا مدتها تو شوک و گیج بودم…
۷- شببیداری تا زمانیکه همه جا روشن بشه و بعد در نور صبحگاهی بری بگیری بخوابی
۸- دوبله کردن و صداگذاری رو فیلمها. سالهای قبل خیلی از این کارا میکردیم. روی فیلم پدرخوانده مخصوصن. هنوزم باور دارم که با وجود اینکه بداهه و واسه ۱۰ تا ۱۱ سال پیش هستن، از این دوبلههای بیمزه و صرفن مسخرهبازی این روزای اینستاگرام بهتر بودن 🙂
۹- طراحی کردن (پوستر، لوگو، فونت، هر چی!)
۱۰- یافتن خوراکی مورد علاقه نصفه شب در یخچال
۱۱- بستنی زعفرانی با خامههای مرد افکن تو مرداد ماه
۱۲- این که کسی رو سایت یا اکانتهام تو شبکههای اجتماعی کامنت درست حسابی بذاره
۱۳- این که از طریق اینترنت بشه کار کسی رو راه انداخت
۱۴- تو سایتهای فروش فونت خارجی، اینسپکت المنت بزنم و فونت رو دانلود کنم! 🙂
۱۵- این که یه روزی از این مملکت بتونم برم
۱۶- با خودکار چیز کشیدن و نوشتن
۱۷- کتاب چاپ کنم و در بیاد و بعد پست شه خونه برم از پستچی تحویل بگیرم. اون لحظه!
۱۸- همچنین مقالهم منتشر شه
۱۹- یه جورایی سلبریتی بودن تو هالیوود مثلن! یا بازی تو سریالهای کمدی آمریکایی. به نظرم از بهترین شغلهای دنیاست بازیگری. هم زمان کار دست خود طرف هست، هم از کارش لذت میبره مخصوصن اگه کمدی باشه. هم معروف و مشهور میشه و میتونه ازش استفادههای به درد بخوری بکنه در هر زمینهای و هم خودش یه احساس خوبی در زندگی داره که صدها هزار نفر و یا شاید میلیونها نفر از کاری که میکنه خوششون میاد و البته نکتهٔ آخر این که درآمدش تقریبن از هر شغل دیگهای در دنیا به نسبت میزان کار، بیشتره!
۲۰- کباب کوبیده با زیتون پرورده و مغز گردو و پیاز و ماست و…
۲۱- یه عبارتی رو سرچ کنم و اسم خودم اول بیاد تو گوگل. همچنین ببینم ملت با عبارتهای به درد بخوری اومدن تو سایتم
۲۲- با یه عده آدم که لزومن رفیق فابریک هم نباشن و فقط رو اعصاب نباشن، دور همی فیلم و سریال دیدن یا چراغا رو خاموش کردن و موسیقی گوش دادن!
۲۳- غلط املایی و انشایی پیدا کردن تو هر چیزی و اطلاع به صاحب اثر. همین طور باگ و مشکل تو سایت و نرمافزار
۲۴- خوابیدن بعد از حموم
۲۵- حس خوبی که بعد از دیدن یه فیلم شاهکار تا چند ساعت و حتی روز بهم دست میده
۲۶- سریال مورد علاقهم رو بینجواچ کنم (یعنی یهو بشینم یه فصل یا بیشتر رو به جا ببینم!)
۲۷- دیدن سریال فرندز!
۲۸- تماشای سریال فرندز! (اشتباه نشده، به علت اهمیت ۲ بار نوشتم!)
۲۹- یه اَدمَن یا به طور خاص کریتیو دایرکتور میبودم تو دههٔ ۶۰ ایالات متحده آمریکا (مثل سریال مَدمَن)
۳۰- نامرئی شدن و در نتیجه دور و توی دنیا رو گشتن!
۳۱- خوابیدن تو اتوبوس بینشهری تا مقصد!
۳۲- دکتر نرفتن!