بعد از دو تا نمایشگاه انفرادی قبلی که تو رشت بودن و یکی مجموعه طراحی پوستر بود (عمق هفت متر در) و اون یکی طراحی فونت (سیاخش) با خودم گفتم چرا که نه تهران؟ و از اونجایی که اینترنت کار رو راحت کرده این روزها و اون روزها حتی تو ایران، کافی بود یه جستجو بکنم. گالریهای خصوصی و دار و دستهٔ باندباز هنری که راستهٔ کار من نبود و گرافیک و پوستر هم چیزی نیست که آدم بخواد برای نمایشگاهش هزینههای آنچنانی بکنه، چون پوستر و تایپوگرافی رو ۱ در یک میلیون کسی نمیخره. این بود که نتیجهٔ تحقیقات اینترنتی من به خانهٔ هنرمندان ایران ختم شد.
میشه حدس زد که در نگاه اول هیچ شهرستاننشینی در اون سن و سال کم و همین طور بدون رابطه و پارتی فکر این که کارهاشو بفرسته به خودش راه نمیده. اما من همیشه این مواقع میگم خب نشد که نشد! 😀 بنابراین تماس گرفتم و پرسیدم و به من گفتن که روی سیدی بزنم و بفرستم همراه با فرم درخواست. بعد از ارسال سیدی، پوسترها باید کارشناسی میشدن که هر دو ماه یک بار بود و بعد باید وقت داده میشد که اون هم کلی طول میکشید. البته با شانس و اقبال من در طول این فرایند ۳ بار مسئول نگارخانهها تغییر کرد و من هر بار مجبور بودم همه چیز رو از نو توضیح بدم.
وقتی برای اسپانسر با آقای صادقی، مدیر انتشارات رسم مشورت کردم لطف کردن و مدرسهٔ ایده رو به من معرفی کردن. خلاصه پوسترها رو فکر میکنم پاییز سال ۱۳۸۹ فرستادم و بعد از دو سه ماهی تایید شد و وقت نمایشگاه شد مهر ماه ۱۳۹۰.
اول میخواستم ۳۰ تا پوستر رو نمایشگاه بذارم، اما بعد که اسپانسر به من و من کردن افتاد، کردمش حدود ۲۰ تا. تا آخرین لحظهها هنوز نمیدونستم که واقعن باید برم تهران و چاپ کنم و ببرم خانهٔ هنرمندان یا نه! سرتون رو درد نیارم که رفتم و نگارخانهٔ غلامحسین نامی رو به من دادن و همتیرَه افتتاح شد. خیلی از بچههای فیسبوکی تهرانی که ندیده بودمشون هیچوقت اومدن و هوا هم خیلی «تهرانی» و «خانه هنرمندانی» و کلن فاز باحالی بود. یادش به خیر! فکر کنم همون فازهای کوچیک هم امروز که دارم این مطلب رو مینویسم (یعنی فروردین ۱۳۹۶) از بین رفته باشه. نمایشگاه به طور دقیق از ۲۹ مهر بود تا ۵ آبان. خانم مسئول نگارخانهها البته لطف داشت و چند روزی هم تمدید کرد نمایشگاه رو تا ۹ آبان. چند روز اول رو تهران بودم و بعد برگشتم رشت و دوباره رفتم تا روز اختتامیه. کافهٔ خانهٔ هنرمندان هم یه صفای خوبی داشت 🙂
عنوان نمایشگاه رو هم بگم که یه جور بازیگوشی با کلمات بود که شاید امروز انجامش نمیدادم که یه کم واضحتر باشه برای همه. همتیرَه رو از ترکیب واژههای همتیره = همگروهی با اشاره به گروه طراحان گرافیک و تیر که ماه تولدم هست و همرَه که به همراهی بازدیدکنندگان و مردم با هنرمندان اشاره داره ساخته بودم! این نمایشگاه هم در واقع اولین نمایشگاه انفرادی یک طراح گرافیک رشتی در خانهٔ هنرمندان ایران بوده 🙂
هیچ وقت عکس درست و حسابی از نمایشگاههام ندارم 🙁 چون خودم معمولن نمیگیرم و به کسی هم نمیگم بیاد بگیره! مخصوصن این بار که در روز افتتاحیه تا لحظهٔ آخر در حال جمع و جور کردن و نصب پوسترها بودیم، واقعن تمرکز برای عکسبرداری نبود. وگرنه خیلی از دوستان که ممکنه بشناسیدشون لطف کرده بودن و اومده بودن. راستی همون روزها مراسم رونمایی از کتاب «صد سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» تو خانهٔ هنرمندان برپا بود. کتابی که بعدن برای برگزیده شدن به عنوان منتقد برگزیدهٔ کشوری با ماجراهای زیاد شد جایزهٔ من.
این پوستر نمایشگاه هست و فونت به کار رفته در اون رو میتونین حالا از سایت دانلود کنین.
و اینها هم تصاویری از نگارخانهٔ غلامحسین نامی و سایت خانهٔ هنرمندان: (تصاویر بیشتر)
اینجا میتونین تمام پوسترهای به نمایش در اومده تو نمایشگاه همتیرَه رو ببینین.